سرنوشت عجیب یک زن
تاریخ انتشار: ۲۱ فروردین ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۵۰۰۴۷۵
شاید در بازخوانی اولیه این پرونده جنایی قضاوت عجولانهای داشته باشیم پس بهتر است کمی تأمل کنیم.
این پرونده شاید با قتل مرد جوان در خانهاش شروع شده باشد، اما وقتی بخواهیم ریشه این جنایت را درست درک کنیم باید به آغاز اختلافهای این زوج اشاره کنیم.
رسیدگی به این پرونده از ۴ سال قبل و از زمانی شروع شد که درگیری خونینی بین ۲ مرد و یک زن درخانهای در کمالشهر کرج شروع شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بدین ترتیب نیروی پلیس با تحقیقات پلیسی، زن قربانی جنایت و مرد جوان را که همدستش بود دستگیر کرد.
مرد و زن جوان هر ۲ به اتهام مشارکت در قتل محکوم شدند، متهم اول به قصاص و متهم دوم به زندان محکوم شد که با گذشت ۴ سال از وقوع این ماجرا متهم مرد توانست با پرداخت ۳۰۰ میلیون تومان از قصاص رهایی یابد.
سارا ۲۸ سال سن داشت که با نوزادی در شکم پای در زندان گذاشت و در همان جا فرزندش را به دنیا آورد، حالا پسر او ۴ ساله شده در حالی که پدرش را ندیده و هنوز محیط بیرون از زندان را تجربه نکرده است.
به سراغ سمیرا دختر ۱۸ساله سارا رفتیم. او در این سالها که مادرش در زندان بسر میبرد، مسئولیت نگهداری از خواهر و برادر کوچکتر خودش را به عهده گرفته و به خاطر همین از ادامه تحصیل بازمانده است.
سمیرا با یادآوری خاطرات تلخ از درگیری پدر و مادرش گفت: من از کودکی شاهد مورد آزار و اذیت قرار گرفتن مادرم بودم. پدرم همیشه او را کتک میزد و مادرم علاقهای به پدرم نداشت و همه فشارها را به خاطر ما تحمل میکرد.
سمیرا از مردم میخواهد که برای نجات مادرش ۲۵۰ میلیون کمک کنند، اوضاع آنها چندان مساعد نیست و هیچ کمک مالی ندارند.
او در ادامه صحبتهایش گفت: من تا کلاس هفتم بیشتر نتوانستم درس بخوانم. دراین مدت برای رسیدگی به امور خواهر و برادرم کار کردم. در یک شرکت کار میکنم و ماهیانه ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان حقوق میگیرم که بخشی از آن صرف رفت و آمد میشود، چون محل زندگی ما بسیار دور از آنجاست، اما با این حال خواهروبرادرم را به مدرسه فرستادم و دوست دارم هرچه زودتر خودم هم به مدرسه بروم.
سمیرا افزود: میخواهم زن تحصیلکردهای بشوم تا بتوانم حق انتخاب داشته باشم و به خانوادهام کمک کنم.
مادربزرگ سمیرا که همراه او برای امرار معاش در خانه مردم کار میکند نیز گفت: دخترم سارا ۱۴سال بیشتر نداشت که به اصرار شوهرم ازدواج کرد، بعد ازمدتی فهمیدم که شوهرش او را اذیت میکند. دخترم حتی چند مرتبه تصمیم به خودکشی گرفته بود، اما دیگر نمیشد کاری کرد.
مادر سارا گفت: من بیماری قلبی دارم، اما با این حال مجبورم در سردخانه کار کنم تا بتوانم شکم نوههایم را سیر کنم. ما در گوشهای از حسینیه نیمهکاره زندگی میکنیم، اگر دخترم خودش بیاید بهتر میتواند به فرزندانش برسد.
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: سرنوشت زن اخبار حوادث
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۵۰۰۴۷۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چگونه سرنوشت یک نوجوان تغییر کرد/ پاهای هوتن شکیبا در بتن!
دریافت 18 MB
خبرگزاری مهر-گروه هنر-فریبرز دارایی؛ ایوب آقاخانی نویسنده و کارگردان تئاتر و نمایشهایی رادیویی که در فعالیتهای رادیویی خود به سراغ آثار مطرح و تاثیرگذار ادبیات و ادبیات نمایشی جهان میرود و این آثار را در قالب نمایش رادیویی کارگردانی و به مخاطب ارایه میدهد، به سراغ رمان «بیلی بتگیت» ادگار لارنس دکتروف نویسنده آمریکایی رفته است.
«بیلی بتگیت» که روایتگر ورود پسری ۱۵ ساله به یک باند تبهکاری است، برنده جایزه انجمن ملی منتقدان کتاب آمریکا و جایزه پن/فاکنر برای داستان و همچنین کاندیدای دریافت جایزه ادبی پولیتزر شده است.
در سال ۱۹۹۱ و با کارگردانی رابرت بنتون فیلمی با اقتباس از رمان «بیلی بتگیت» ساخته و اکران شد. در این فیلم بازیگرانی چون داستین هافمن، نیکول کیدمن، استیون هیل، استیو بوشمی و بروس ویلیس به ایفای نقش پرداختند.
ایوب آقاخانی علاوه بر کارگردانی، اقتباس و تنظیم برای رادیوی نمایش رادیویی «بیلی بتگیت» را بر اساس رمان دکتروف و با ترجمه احسان برکت بر عهده داشته است.
بازیگران حاضر در قسمت اول این نمایش رادیویی به ترتیب ایفای نقش عبارتند از احمد لشینی در نقش داچ شولتز، محمد شریفی مقدم در نقش میکی، هوتن شکیبا در نقش بو واینبرگ، شیرین بیده در نقش بیلی بتگیت، بابک داداشپور در نقش ایروینگ، پریسا مقتدی در نقش لولا، بهنوش ناصرپور در نقش پسربچه اول، علی زارعی در نقش پسربچه دوم، شیوا رفیعیان در نقش ربکا، محمودرضا رفیعیان در نقش هاروی پرستون.
فرشاد آذرنیا افکتور، رضا طاهری صدابردار، شهلا نیساری تهیهکننده، دیگر عوامل نمایش رادیویی «بیلی بتگیت» هستند.
در قسمت اول نمایش رادیویی «بیلی بتگیت» با مدتزمان ۱۹ دقیقه و ۵۰ ثانیه، ماجرا با دستگیری «بو» توسط «شولتز» آغاز میشود. شولتز پاهای بو را در بتن قرار داده و منتظر است تا بتن خشک شود. سپس لولا نامزد بو را میآورد تا شاهد اتفاقی باشد که سر بو آورده است. بیلی که پسربچهای در خدمت شولتز است، با خود به این موضوع فکر میکند که چرا در چنین موقعیتی قرار گرفته است.
برای مشخصشدن چگونگی قرارگرفتن بیلی در دار و دسته شولتز، بیلی خاطرات گذشته خود را به یاد میآورد.
اولین لحظه آشنایی بیلی و شولتز مربوط به زمانی است که با دوستان خود مشغول بازی است. هنگام بازی خودروی شولتز از راه میرسد و بیلی به سمت شولتز میرود تا با ترفندی یک ۱۰۰ دلار از او بگیرد. وی در این کار موفق میشود و آرزو دارد که روزی مانند شولتز پولدار و معروف شود زیرا شولتز نیز مانند بیلی، دوران کودکی سختی داشته است.
بیلی حاضر است به هر قیمتی که شده وارد دار و دسته شولتز شود.
با هم اولین قسمت از نمایش رادیویی «بیلی بتگیت» را بشنویم.
کد خبر 6092214 فریبرز دارایی